، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

سیدمحمدحسین... عزیز دل مامان و بابا

دردسر این روزها

عزیز دلم از حدود 45 روز پیش لثه هات متورم شده و الان دیگه جای دندونات رو لثه پایینیت کاملاً مشخصه، فکر کنم چیزی به دراومدنشون نمونده باشه... روزا همش بیقراری، لثه ت به شدت میخاره، برات ژل بی حسی میزنم کمی تسکینش میده اما موقتیه! کار هر روز منم شده بغل گرفتن و چرخوندن یا مشغول کردنت که دردشو یادت بره... قبل از اینکه بغلت بگیرم صورتمو حسابی با صابون میشورم، آخه با ولع چونمو به لثه میکشی که آرومت کنه خلاصه اینکه من و بابایی همش خدا میخوایم دندون کوچولوت دربیاد و کمتر اذیت شی... ...
29 تير 1392

تولد 4 ماهگی با تأخیر

پسر نازم 4 ماهه شدنت رو البته با 6 روز تأخیر بهت تبریک میگم مثل روال ماههای قبل کیک هم برات درست کردم، اما متأسفانه دوشنبه هفته پیش پدربزرگ پدری بابا فوت شدن، خدا رحمتشون کنه و به بازماندههاشون صبر بده ... واکسن 4 ماهگی رو هم شنبه زدی... خدا رو شکر مثل 2 ماهگی اذیت نشدی، فقط شب تب کردی و تا صبح خوب خوب شدی عزیزم قد و وزنت هم خداروشکر مثل همیشه عاالی بود       ...
24 تير 1392

مشهدی سیدمحمدحسین

قربون گل پسرم برم که مشهدی شده... مشهد خیلی هوا گرم بود، منم به خاطر اینکه گرمازده نشی یا صبح زود میبردمت حرم یا شب، خدارو شکر کالسکه تو رو هم با خودمون بردیم و هرجا میرفتیم تو رو توی کالسکه میذاشتیم که اذیت نشی... اولش با کنجکاوی تمام اطرافو نگاه میکردی، بعدم تو کالسکه خوابت میبرد تو حرم محو تماشای آینه کاریها شده بودی و کلی ذوق میکردی... الان که دارم این مطلب رو مینویسم کمتر از 28 ساعت مونده 4 ماهه بشی، اگه چیزی رو بگیریم جلوت میتونی خودت دستاتو بیاری سمتش و بگیریش، امروز برای اولین بار شست پاتو با دست آوردی گذاشتی تو دهنت، حیف که نشد عکس بگیرم... کلی از موهات ریخته، مخصوصاً سمت چپ سرت که تقریباً کچل شده! موقع...
17 تير 1392

گل گشت

گل پسرم امروز داریم میریم مشهد... اولین سفر زیارتی تو میشه... امیدوارم گرمای هوا اذیتت نکنه این روزها من و تو و بابایی خیلی شبها میریم بیرون، آخه از هوای آزاد خیلی خوشت میاد، کلی کیف میکنی و سرحال میشی...   یه کم هم از شیطونیهات بگم: وقتی که آب یا دارو میدم بخوری دستامو محکم میگیری و خیلی وقتها میریزیش روی خودت، امروز تو یه کاسه آب ریخته بودم و با قاشق میدادم بهت که محکم زدی زیر دستم و کاسه خورد تو لپتو تمام آبش ریخت وی صورت ماهت! حسابی هاج و واج مونده بودی و بعدشم کلی ذوق کردی ...
17 تير 1392

هنرهای تازه

گل پسرم دو روز دیگه سه ماه و نیمه میشی... جدیداً یاد گرفتی اگه چیزی رو دوست نداشته باشی بخوری، لباتو محکم به هم فشار بدی و نذاری بریزم تو دهنت، هیچ روزنه ای برای ورود حتی قطره چکون نمیذاری! پیش از اینا از چیزی بدت میومد یا تفش میکردی یا گریه میکردی موقع خوردنش...   حالا دیگه استاد غلت زدن شدی، پریروز پشت هم چندتا غلت زدی که اگه جلوتو نمیگرفتیم از زیر صندلی سر در میاوردی نفسم! جالبه که تو خواب هم غلت میزنی! موقع شیرخوردن اینقدر بازی در میاری که نگو! همش دوست داری اطرافو رصد کنی، اینقدر ورجه وورجه میکنی که گرسنگی و خواب آلودگی با هم میاد سراغت، اونوقت مامان رو بیچاره میکنی! قضیه starvation سیستم عامل اتفاق می افته!(گرسن...
1 تير 1392
1